کد مطلب:5453 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:147

نمونه ای از آزار قریش
در میان آزارهایی كه بر پیامبرصلی الله علیه وآله می رسید، بی شك نیروی غیبی به فرمان خدا به كمك حضرت رسول اكرم صلی الله علیه وآله برمی خاست و طبق وعده خداوند از گزند دشمنان محفوظ می ماند:

«إِنَّا كَفَیْنَاكَ الْمُسْتَهْزِئِینَ»؛ [1] ما از شرّ مسخره كنندگان تو را نگاه می داریم، از گزند دشمن حفظ كرده بود، كه به نمونه ای اشاره می شود.

پیشرفت روزافزون اسلام، شعله غضب قریش را به اوج خود رسانده و آنان را بی قرار ساخته بود. ابوجهل، در محفل قریشیان گفت:

إنَّ مُحَمَّداً قَدْ أَتی ما تَرَوْنَ مِنْ عَیْبِ دِینَنا وَ شَتْمِ آبائنا، وَ تَسْفِیَةِ اَحْلامِنا، وَ شَتْمِ آلِهَتِنا...؛ [2] ای گروه قریش! می بینید كه محمّد چگونه دین ما را بد می شمرد و به آیین پدران ما و خدایان آنان بد می گوید و ما را بی خرد قلمداد می نماید....

به خدا سوگند! فردا در كمینش می نشینم و سنگی را در كنار خود می گذارم، هنگامی كه محمّد سر به سجده می گذارد، سر او را خواهم شكست.

فردای آن روز، پیامبر برای نماز وارد مسجدالحرام گردید و میان «ركن یمانی» و «حجرالاسود» برای نماز ایستاد. زمانی كه پیامبر سر به سجده گذاشت، ابوجهل آماده گردید و نزدیك پیامبر رفت، ولی رعب عجیبی در دلش به وجود آمد، و با رنگی پریده، ترسان و لرزان به سوی دوستان خود رفت. همه از او سؤال كردند كه چه شد، چرا منصرف گشتی؟

ابوجهل با ترس و اضطراب گفت:

منظره ای در برابرم مجسّم شد كه در تمام عمر، آن را ندیده بودم.


[1] حجر (15) آيه 95 .

[2] سيره ابن هشام ، ج 1 ، ص 298 - 299 .